برهوت

در مورد هیچ چیز در برهوت تنهایی

برهوت

در مورد هیچ چیز در برهوت تنهایی

خفقان

مشت میکوبم بر در  پنجه می سایم بر پنجره ها  

 

من دچار خفقانم خفقان ........ من به تنگ آمده ام از همه چیز ..... 

 

بگذارید هواری بزنم آی.............!  

 

با شما هستم این درها را باز کنید ........! 

 

من به دنبال فضایی میگردم .... لب بامی ... سر کوهی .... دل صحرایی 

 

که در آنجا نفسی تازه کنم ...... آه میخواهم فریاد بلندی بکشم ...... 

 

که صدایم به شما هم برسه ! من به فریاد همانند کسی که نیازی به تنفس دارد  

 

مشت میکوبم بر دیوار ...... پنجه می سایم بر پنجره ها ....... محتاجم .... 

 

من هوارم را سر خواهم داد !  چاره ی درد مرا باید این داد کند ........ 

 

از شما خفته ی چند چه کسی می آید با من فریاد کند ...............

نظرات 3 + ارسال نظر
مهرداد پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

این دوتا شعر (این و بالایی) یه معنی تقریبا داره!!!
معنیش اینه که شما دوست دارید فریاد کنید!

اره واقعا دلم یه فریاد یه هوار جانانه میخواد البته نه تو خونه تو کوه و دشت واقعا حال میده

آغازی دیگر جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:04 ب.ظ http://start2.blogsky.com

راه گلومو بسته این فریاد

اره واقعا

مهرداد جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

خب برید دیگه...
کوه اونوا نیست؟؟

تو اینورا که کوه و دشت و همه جاش پره آدمه!!!
داد بزنه آدم به عقلش شک میکنن...

ولی اونورا یه جای خلوت واسه داد زدن نیست

نه بابا اینجاها هم نیست همه جا شلوغه نمیشه ..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد